آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر
آب در هاون کوفتن(کار بیهوده کردن)
خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین
پنزر- پندر
جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن
چله-چاق-چرب و چیلی
آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن
چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن
پرونده سازی-گردآوری سندهای دروغین برای متهم کردن کسی
آش آلو شدن-خجالتزده شدن-سکهی یکپول شدن-کنفت شدن
جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی
دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن
دل کندن-دست کشیدن-رها کردن
از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن
تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند
آتشی شدن(از کوره در رفتن)
امن و امان(بدون بیم و هراس)
از دل و دماغ افتادن(شور و نشاط خود را از دست دادن، بیحوصله شدن)
چرک و خون-چرک آلوده به خون
اصل کاری-مهمترین چیز یا شخص
باد گرفتن-مغرور شدن
ابرو زدن-رضا دادن-اشاره کردن
تخت-آسوده-رضایت بخش-صاف و هموار
زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن
ترور کردن-کشتن به دلیل سیاسی
خوش دست-خوش پنجه-خوش نواز-آن که در بازی شانس می آوزد
زائو-زنی که زاییده و در بستر است
اشک تمساح-گریه ی دروغین
آفتابهآبکن(پست ترین نوکر)
اهل بخیه(وارد در کار، اهل فن)
دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر
تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد
پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن
بسم الله-جمله ای که هنگام آغاز به کاری و یا به هنگام تعجب و حیرت می گویند-بفرمائید ! این گوی و این میدان
چرک کردن-عفونت کردن زخم
ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه
روغنی-آلوده به روغن
روی دوش کسی سوار شدن-بر کسی مسلط شدن
خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن
خشک زدن-مات و مبهوت ماندن
بازداشتن-منع کردن-مانع شدن
پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن
جناغ شکستن-شرط بندی کردن با جناغ مرغ
اُرُسی(کفش)
چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد
بده بستان-داد و ستد-معامله
خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار
زیر چاق-حاضر-آماده
به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن
بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن
به دست و پای کسی افتادن-با التماس تقاضای ترحم کردن-نهایت خاکساری کردن
به هزار زحمت-با رنج بسیار-با سختی فراوان
حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان
جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد
آفتابهآبکن(پست ترین نوکر)
حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی
بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
به اسم خود جا زدن-از آن خود وانمودن
اسیر خاک-مرده-تنپرور
چوغ-چوب
دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن
استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن
از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)
زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند
بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن
چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن
بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن
این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن
خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن
آب شیراز-شراب
چَخ چَخ-عیش و عشرت
آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن
پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن
تمام و کمال-کامل-به تمامی
دل به دل راه داشتن-احساس متقابل داشتن
دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن
جیره خوار-کسی که از جایی یا کسی جیره و مزد دریافت می کند-مامور
چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق
دَلِگی-هیزی-چشم چرانی
جرینگ-صدای سکه های پول
خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن
بالای منبر رفتن-پر گویی کردن
خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده
خنسی-گرفتاری-تنگدستی
روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی
تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن
امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن
تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان
چل گُل-روغنی با خاصیت دارویی
دولاب-گنجه-کمد-قفسه
توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن
خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا
اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)
از بام خواندن و از در راندن-خواستن و به بیمیلی تظاهر کردن
این تن بمیرد-سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد میکنند
دروغ شاخ دار-دروغ بزرگ
زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن
خوردن چیزی به چیزی-جور بودن چیزی با چیزی
خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور
بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن
زیر تشکی-رشوه