در این حوزه مربوط به ساخت دهی حافظه و پردازش ذهنی متن یادگیری میباشد.
اعمال نظم دهی فراشناختی بر نظم دهی یا کنترل فعالیت پردازش شناختی مثل جهت دهی و برنامه ریزی فرآیند یادگیری خود یا تمرکز روی منابع بیرونی برای نظم دهی مثل آموزشهای معلم تاکید دارد. پردازش شناختی و نظم دهی فراشناختی دامنه راهبردهای یادگیری این نظریه را در بر میگیرند.
مدلهای یادگیری ذهنی که به تصورات یادگیری نیز اشاره دارد. تصورات و عقایدی در مورد آنچه یاد گرفته میشود هستند، مانند این که یادگیری ساختن دانش فردی میباشد.
در مدل تئوریکی ورمونت، مدلهای ذهنی و جهتگیریهای یادگیری عوامل اساسی هستند که راهبردهای پردازش شناختی و نظم دهی فراشناختی را تحت تاثیر قرار میدهند. ورمونت (1992) چهار سبک یادگیری را از همدیگر متمایز کرد: سبکهای هدایت نشده97، سبک باز تولیدی هدایت شده98، سبک کاربردی هدایت شده99، و سبک معنی داری هدایت شده100.
افراد سبک بازتولیدی هدایت نشده، برای پردازش مواد مطالعه شده مشکل دارند، آنها نمیدانند باید چه قدر مطالعه کنند و نکات مهم و بی ارزش را از همدیگر تشخیص نمیدهند. افراد سبک بازتولیدی هدایت شده دارای رفتارهای مطالعهای هستند که سعی آنها را در گذراندن موفقیت آمیز امتحانها و بازتولیدی آنچه یاد گرفتهاند نشان میدهد. افراد سبک معنی داری هدایت شده روابط درونی برقرار میکنند و با یک حس منتقدانه نسبت به دروس، سعی در توسعه دیدگاههای علمی خود دارند. (ورمتن101 و همکاران، 2001)
2-26-3- رویکردهای یادگیری بیگز102
مطابق نظریه بیگز سه رویکرد یادگیری وجود دارد : رویکرد سطحی 103 که در برگیرنده باز تولیدی آنچه که آموخته شده برای مواجه شدن با حداقل ملزومات تکالیف میباشد.
رویکرد عمیق 104 که شامل فهم واقعی آنچه آموخته شده است میباشد و رویکرد دستاوردی(راهبردی)105 که در جهت به حداکثر رساندن نمرهها و امتیازهای تحصیلی میباشد .رویکردهای یادگیری به انگیزههای متنوع و راهبردهای هماهنگ با آن انگیزهها اشاره دارند که دانش آموزان از آنها برای رسیدن به مقاصد مختلف تحصیلی استفاده میکنند. (براری، 1386)
2-26-4- سبک های یادگیری فلدر و سولمان 106
مطابق نظر فلدر و سولمان (1988) یادگیرندگان را میتوان بر حسب ترجیحهای یادگیری و شرایط یادگیری به چهار گروه تقسیم کرد :
یادگیرندگان فعال- تاملی107: یادگیرندگان فعال ترجیح میدهند دربارهی اطلاعات با دیگران بحث کنند و یا آن را برای دیگران توضیح دهند. این امر به آنها کمک میکند تا بهتر بفهمند و به خاطر بسپارند.
یادگیرندگان تاملی ترجیح میدهند ابتدا درباره اطلاعات در آرامش به تفکر بپردازند یادگیرندگان فعال در مقایسه با تاملی ترجیح میهند که به طور گروهی مطالعه کنند.
یادگیرندگان حسی -شهودی 108 : یادگیرندگان حسی تمایل دارند که واقعیتها را یاد بگیرند اما شهودیها دوست دارند که امکانات و روابط را کشف کنند. یادگیرندگان حسی غالباً تمایل به حل مسائل با استفاده از روشهای کاملاً واضح دارند. آنان از ابهام و پیچیدگی متنفرند. یادگیرندگان شهودی نسبت به جزئیات شکیبا هستند و در به خاطر سپردن و انجام کارهای دستی در آزمایشگاه خوب عمل میکنند. آنان در فهم مفاهیم جدید و یادگیری امور انتزاعی و فرمولهای ریاضی از یادگیرندگان حسی بهترند و در مقایسه با آنها سریع تر کار میکنند و آنها دروسی را که شامل مقدار زیادی محاسبه معمولی و مطالب حفظ کردنی باشد، دوست ندارند. یادگیرندگان حسی نسبت به شهودیها عملی تر و دقیقتر هستند و دروسی را که با جهان واقعی ارتباط نداشته باشند را دوست ندارند.
یادگیرندگان دیداری- کلامی109: یادگیرندگان دیداری آنچه را که میبینند یعنی چیزهایی نظیر تصاویر، نمودارها، جداول و فیلمها را بهتر یاد می گیرند و به یاد میآورند البته باید توجه داشت که بیشتر افراد وقتی اطلاعات به هر دو صورت ارائه شود بهتر یاد میگیرند.
یادگیرندگان متوالی-کلی110: یادگیرندگان متوالی تمایل به درک مطالب در مراحل منظم دارند، مراحلی که هر یک به طور منطقی مرحله پیشین را دنبال کند. یادگیرندگان کلی تمایل به یادگیری در پرشهای بزرگ دارند و مطالب را تقریباً به صورت تصادفی بدون توجه به روابط بین آن ها جذب و سپس به طور ناگهانی آنان را درک میکنند یادگیرندگان کلی ممکن است قادر باشند مسائل پیچیده را سریعاً حل کنند و وقتی که تصویر کلی را متوجه شوند جزئیات را به روش جدید به یک باره کنار هم قرار دهند، اما توضیح اینکه چگونه این کار را انجام دادهاند ممکن است برای آنها مشکل باشد .(شمس اسفند آباد و امامی پور ، 1383)
2-26-5- سبکهای یادگیری کلب و فرای111
از آنجا که اندیشه زیربنایی این سبکها در نظریه یادگیری تجربهای ریشه دارد، ابتدا این نظریه را توضیح میدهیم.
2-26-5-1- نظریه یادگیری تجربهای 112
یادگیری تجربهای شامل تماس مستقیم یا پدیدههای مطالعه شده نسبت به تفکر صرف در مورد تماس با آنها یا فقط توجه به احتمال انجام برخی کارها در مورد آنها میباشد. نویسندگان رشته یادگیری تجربه ای این اصطلاح را به دو مفهوم متفاوت به کار بردهاند، از یک طرف این اصطلاح برای توصیف نوعی از یادگیری پذیرفته شده به وسیله دانشآموزان که شانس کسب دانش، مهارتها و احساسها را درموقعیت فراهم میکند به کار برده میشود که این نوع یادگیری به وسیله یک سازمان حمایت میشود. نوع دیگر یادگیری تجربهای، آموزشی است که به خاطر شرکت مستقیم در حوادث زندگی دریافت میشود. این نوع یادگیری به وسیله هیچ سازمانی حمایت نمیشود و از طریق تامل روی تجربه روزمره کسب میشود و روشی است که اکثر ما در یادگیری خود با آن مواجه ایم. نظریه یادگیری را عنوان فرآیندی که در نتیجه آن دانش از طریق انتقال تجارب ساخته میشود، تعریف میکند و دانش را نتیجه ترکیب درک و انتقال تجربه میداند. مدل یادگیری تجربی دو شکل دیالکتیکی مرتبط درک تجربه یعنی تجربه عینی 113 و مفهوم سازی انتزاعی 114 و دو شکل دیالکتیکی مرتبط انتقال تجربه یعنی مشاهده تاملی 115 و آزمایشگری فعال 116 را ترسیم میکند. این مدل بیان می کند که سبکهای یادگیری روشهای ویژه و محدود یادگیری را معرفی میکنند .(کلب، 1984، نقل از براری، 1386)
مطابق نظریه یونگ 117 (1931) که تحول بزرگسالی، از یک روش ویژه سازگار به سوی روش کلی یکپارچهای تغییر میکند، تحول در پیشرفت یادگیری حرکتی از ویژه بودن به سوی یکپارچگی میباشد. یادگیری یکپارچه، فرآیندی که تنش بین چهار روش یادگیری را که پاسخ به تقاضاهای محیطی میباشد، حل میکند. این مسئله به صورت یک چرخه یادگیری یا حلقه یادگیری ترسیم میشود که یادگیرنده در آن همه اصول را حس میکند. یاد گیرنده، تجربه، تفکر، تامل و عمل را در یک فرآیند تکرار شونده (که پاسخی به موقعیت یادگیری و آنچه یاد گرفته میشود، میباشد) حس میکند.
مطابق این نظریه فرد از مرحله اکتساب دانش به سوی ویژه شدن و سپس یکپارچگی حرکت میکند .در جریان این تحول فرد با استفاده از روشهای مختلف یادگیری تجارت لازم را برای یکپارچه کردن پیچیدگیهای رفتاری، نمادی، عاطفی و ادراکی کسب میکند.
AC,RO,AE,CE به ترتیب شیوه های یادگیری تجربه عینی118، آزمایشگری فعال119، مشاهده تاملی120 و مفهوم سازی انتزاعی121 را نشان میدهد.
این نظریه بیان میکند که این تحول در پیشرفت یادگیری و خلق نتایج سازگار حاصل یکپارچه کردن دیالکتیکهای دوگانه (مفهوم سازی/تجربه) و (عمل /تامل) میباشد.
یونگ کشف کرد که سمبل جهانی ماندالا122 در بسیاری از فرهنگها و مذاهب در همه زمانها این فرآیند سازگار و پویا و کلی را نشان میدهد. ماندالا به معنی چرخه است. یعنی یک فرآیند ثابت و بی پایان که در نقطهای شروع میشود و پایان مییابد و دوباره از نقطه پایان شروع میشود و پایان مییابد و همین طور این چرخه ادامه دارد. ماندالا به شکل یک گل، صلیب یا چرخی با تمایل متمایز به سوی ساختارهای چهارگانه میباشد. ماندالا اغلب قطبهای دوگانه و یکپارچهای را که فرآیند بی پایان دانش را نشان میدهد، نمایان میسازد. از لحاظ روان شناسی این گردش، (حلقهای در اطراف خود) ایجاد میکند که از طریق آن همه جنبههای شخصیت(نیروهای دو قطبی و مخالف درونی مثل برونگرایی-درون گرایی) درگیر میشوند. این گردش سبب چرخش قطبها میشود(کلب، 1981، به نقل از سیف و لرگانی، 1380) ژان پیاژه123، ویلیام جیمز124، و پائولو فریر125، در تئوریهای خود به صورتهای مشابه، اما متفاوتی در مورد یکپارچه کردن دیالکتیکها بحث کردهاند.
در اوایل دهه 1980 فریر و فریرو تاکید میکردند که مرکز کلیه یادگیریها در روشی قرار دارد که ما تجربیات خود را پردازش میکنیم. آن ها یادگیری را چرخهای میدانستند که با تجربه آغاز میشود، با تفکر و تامل ادامه مییابد. و بعد به عمل میانجامد. علاوه بر فریر و فریرو که در زمینه یادگیری تجربهای کار کردهاند، یکی از کسانی که در این زمینه تحقیقهای وسیعی انجام داد و سبک یادگیری تجربهای را بنیان نهاد، دیوید کلب استاد دانشگاه کیس وسترن رزرو126 در زمینه رفتار سازمانی و روان شناسی سازمانی است. علاقه او در مورد یادگیری و آموزش شغلی و حرفهای منجر به تحقیقاتی شد که سرانجام سبک یادگیری تجربهای را بنا نهاد.
نظریه یادگیری تجربهای کلب نتیجه ترکیب سه الگو از فرآیند یادگیری تجربهای است:
1-الگوی عملی و آزمایشگاهی لوین127
2-الگوی یادگیری دیویی128
3-الگوی یادگیری و تحول شناختی پیاژه
هر یک از این سه الگو تضاد بین روشهای گوناگون مقابله و تعارض با جهان را توصیف میکنند و نشان میدهند که یادگیری نتیجه حل این تضادهاست. الگوی لوین بر تعارضهای بین تجربه عینی و مفاهیم انتزاعی و بین مشاهده و عمل تاکید میکند، ولی الگوی دیویی بر تکانههایی تاکید میکند که نظریات و عقاید را به کار میاندازند که به اصطلاح نیروی حرکت نامیده میشوند و به تمایلات جهت میدهند.
در الگوی پیاژه فرآیند تطابق نظرات و عقاید با دنیای بیرونی و جذب تجربیات به ساختار مفهومی موجود با نیروی حرکت و تحول شناختی مرتبط هستند. روشهای یادگیری تجربهای فرآیند تعارض مقابله و راه حل را در بین چهار روش اساسی مرتبط با جهان نشان میدهند. تجربه عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگاهی فعال در مقابل مشاهده تاملی، هنگام پاسخ به موقعیت یادگیری، یاد گیرنده را مجبور میکنند تا یک روش را در برخورد با اطلاعات انتخاب کنند. (کانو و هوگز، 2000)
با آزمایش فرآیندهای یادگیری در مییابیم که افراد چگونه از تجارب خود، مفاهیم، قوانین و اصولی را به وجود میآورند تا رفتارشان را در موقعیتهای جدید هدایت کنند و اینکه چگونه این مفاهیم را تغییر میدهند تا اثربخشتر شوند. این فرآیندها به دو صورت فعال و منفعل، عینی و انتزاعی هستند. این فرآیندها میتوانند به صورت یک چرخه چهار مرحلهای نشان داده شوند :
تجارب عینی که منجر میشوند به ? مشاهده و تامل که این نیز منجر میشود به ? مفهوم سازی انتزاعی و بعد ? آزمایش مفاهیم در موقعیتهای جدید که منجر به تجارب جدید میشود.
نمودار 2-4 چرخه یادگیری کلب
چرخه یادگیری از دو جهت اهمیت دارد :
1)استفاده از عینیت (تجربه در اینجا و اکنون در آزمایش عقاید)
2)استفاده از پسخوراند برای تغییر اعمال و نظریهها.
کلب معتقد است که چرخه یادگیری میتواند از هر یک از چهار مرحله شروع شود ولی ادامه آن برای فرآیند یادگیری از این مراحل میگذرد . (کلب و فرای، 1975، به نقل از براری، 1386)
این چهار مرحله در واقع چهار شیوه یادگیری را تشکیل

